محمدطاها محمودی: به عنوان فردی که روزنامه خواندن را از کلاس دوم ابتدایی با خواندن صفحه ورزشی روزنامه آفتاب یزد آغاز کرده، تعطیلی این روزنامه که بخشی از خاطرات جمعی جماعت روزنامه‌خوان را تشکیل می‌دهد، خبری شوکه‌کننده است.

شامگاه پنجشنبه در کافه‌ای نشسته بودم و سر در تلفن همراه، در حال پیگیری مطبوعات و نشریات مجازی در واپسین ساعات روز پایانی هفته بودم که با خبر تعطیلی «آفتاب یزد» در رسانه‌ها، چای را خورده و نخورده به خانه راهی شدم، در اندیشه آن‌که چه باید کرد.

گرچه امیدوار بودم با ورود و واکنش افراد تأثیرگذار، منصور مظفری در تصمیمش تجدیدنظر کند، اما یادداشت وی در شماره روز گذشته آفتاب، نشان از جدیت او در عمل به مصاحبه اخیرش و بستن روزنامه داشت.

این‌که روزنامه‌ای قریب به ۲۴ سال حیات مؤثر داشته باشد و امروز آخرین شماره‌اش در دکّه‌های کم‌رونق روزنامه‌فروشی توزیع شود، قصه پر غصه‌ای است که دل هر انسان دغدغه‌مندی را به درد می‌آورد.

این شماره، آخرین شمارهٔ آفتاب است که منتشر می‌شود و این خطوط آخرین خطوطی است که در آفتاب نوشته می‌شود. بدون این‌که دیگر دردی را دوا کند و بدون این‌که دیگر تاثیری بگذارد. فقط خاطره می‌شود و ثبت می‌شود.

نمی‌دانم نسل بعد و نسل‌های بعدی، روزنامه‌ها را به خاطر خواهند آورد یا نه! روزنامه‌هایی را که خطوط‌شان روزگاری خطوط فکری را شکل می‌دادند و جریان می‌ساختند. اما می‌دانم نام آفتاب در گوشه‌‌ی تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران، خواهد درخشید.

By admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *